دوکوهه السلام ای خانه عشق
آخرين ايستگاه قطار همينجا بود؛ «دوكوهه» ردپاي همه شهيدان را ميتواني در دوكوهه پيدا كني. پادگاني نزديك انديمشك كه زمان جنگ، بخش جنوبي آن سهم سپاه شد.
اينجا هنوز ديوارها زخمياند. نگاه كن شايد پوكه فشنگي گيرت بيايد به يادگار. گاهي وقتها، عراقيها بمبهايشان را يكراست سر همين پادگان خالي ميكردند.
تابلوي تيپها و گردانها را هنوز برنداشتهاند تا تو بروي و بخواني:
حمزه، كميل،ميثم، سلمان، مالك، عمار، ابوذر و ...
وقت عمليات، سكوت پر معنا و حزنانگيزي فضاي پادگان دوكوهه را فرا ميگرفت. كسي هم اگر ميماند، همهاش به اين فكر ميكرد كه حالا سينه چند نفر، سپر گلولههاي دشمن شده است؟ نه فقط ايمان و خلوص، بلكه، حس ميهنپرستي را هم بايد در چشمهاي رزمندههاي اينجا پيدا ميكردي.
اگر شلمچه را با غروبش ميشناسند، دوكوهه را هم با شبهايش ميشناسند. دل ميخواهد در تاريكي شب، لابهلاي اين ساختمانها پيچ و تاب بخورد.
اينجا اولين ايستگاه آسمان است.
:: موضوعات مرتبط:
,
,
,
:: بازدید از این مطلب : 1207
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0